برچسب ها :
موضوع :
تصاویر , ,
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلام شیوا و آدرس islam-shiva.LXB.ir
لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 63008
تعداد مطالب : 55
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1
Up Page
* حسنی مبارک رییس جمهور مصر طی حکمی دکتر نصر فرید محمّد واصل رییس دانشکده «شریعت منصوره» را به عنوان مفتی مصر منصوب کرد. دکتر واصل 59 سال داردمدرّس فقه مقارن است. از ماه مارس گذشته ـ با تعیین مفتی مصر، دکتر محمّد سید طنطاوی به عنوان شیخ ازهر پس از درگذشت شیخ جادالحق علی جادالحق ـ منصب مفتی خالی بود و تأخیر در تعیین مفتی، به تعطیلی تنفیذ بسیاری از احکام اعدام انجامید، که طبق قانون تصدیق مفتی را می خواهد؛ چنانکه برای اعلام رؤیت هلال، به ویژه در ماه مبارک رمضان، وجود مفتی ضرورت دارد. (هفته نامه «المسلمون» شماره 615 مورخ 4 رجب 1417 برابر با 25/8/75)
* 45 مرکز سخن پراکنی با 28 زبان و لهجه گوناگون در سطح جهان، برای مشوّه کردن چهره اسلام فعالیت دارند.
(هفته نامه «المسلمون» شماره 615 مورخ 4 رجب 1417 برابر با 25/8/75)
مراجعه به ادامه ی مطلب
عنوان : رهبري امام خميني (ره) در مراحل مختلف نهضت
موضوعات مقالات :امام خميني (ره)
امام در سال 1281 شمسي در يك خانواده مذهبي در خمين به دنيا آمد وي 5 ماهه بود كه پدرش توسط يكي از ملاكين به قتل رسيد. و از آن پس سرپرستي امام را مادرشان بر عهده داشت.برادرش آقاي پسنديده خواند و در سال 1298 به اراك عزيمت كرد و از شاگردان آقاي حائري (مؤسس حوزه علميه قم) شد. سال بعد به همراه ايشان وارد قم شد و در سال 1306 در درس خارج آقاي حائري به تحصيل ادامه داد و در سال 1315 به مقام اجتهاد نائل آمد. (1)
حق و باطل در قرآن کريم
چکيده
عالم خلقت با هم نظامي که درآن است از امتزاج حق و باطل پديد آمده است. حق عبارت است از آنچه ثابت و پايدار است و باطل عبارت است از آنچه متغير و ناپايدار است. خداوند متعال،قرآن کريم،وحي الهي و تعليمات اسلام از مصاديق حق تفسيرشده است و واژه باطل که نقطه مقابل حق است گاه به يکي از مصداق هايش همچون شرک، کفر، ظلالت، ظلم و گناه، شيطان و سوسه هاي شيطاني،تفسير شده است. قرآن کريم، حق را به آب و باطل را به کف روي آب تشبيه کرده است. در قرآن کريم،آنجا که صحبت از حق و باطل مي شود حق را از خداوند ولي باطل را به اذن خود مي داند. پيدايش باطل که از سويي نتيجه قهري نقص و محدوديت موجودات است و از سوي ديگر امتزاج آن با حق،ابزارتحقق يکي از بزرگترين سنن الهي يعني ابتلا و آزمايش انسان به شمار مي رود.
آنچه دراين مقاله مورد بررسي قرار گرفته،چيستي و ويژگي هاي حق و باطل،فلسفه امتزاج حق و باطل دردنيا، سنن الهي در خصوص حق و باطل،معيارحق و باطل، وسايل تشخيص حق از باطل و دلائل اعراض مردم از حق در قرآن کريم است.
کليد واژه ها:حق،باطل، حوزه معنايي حق و باطل، امتزاج حق و باطل، سنن الهي.
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کتابی بر حق است :
در آیات مختلفی بر حق بودن کتب آسمانی و از جمله قرآن مطرح شده است نمونه ای از این آیات عبارتند از :
ذلِکَ بِاَنَّ اللهِ نَزَّلَ الکِتابَ بِالحقِّ ... (بقره (2)-176)
این بواسطه آن است که خدا کتاب را بحق نازل فرموده و...
مراد از کتاب در این آیه ، تورات و بنابر نظر عده ای قرآن و یا سایر کتب آسمانی دیگر تفسیر مجمع البیان ذیل همین آیه
در زبده الدعوات روایت کرده است که رسول خدا (ص) به خانه حضرت فاطمه (س) آمد. امام حسن را بیمار یافت و این منظره بر آن حضرت خیلی گران آمد. جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد تعلیم کنم تو را دعایی که با آن فرزندت از ناخوشی خلاص گردد، پس خواند:
“ اللهم لا اله الا انت العلی العظیم ذو السلطان القدیم و المن العظیم و الوجه الکریم “
” لا اله الا انت العلی العظیم ولی الکلمات التامات و الدعوات المستجابات خل ما اصبح. “
پس حضرت این دعا را خواند و دست خود را بر پیشانی امام حسن (ع) گذاشت و شفا یافت.
»» دعایی که در موقع مریضی یا بیماری باید خوانده شود ««
در جواهر القرآن آمده است هر که بیمار باشد و این دعا را در آن بیماری چهل مرتبه بخواند، به امید خدا شفا پیدا کند.
” لا اله الا انت سبحانک انی کنت من ظالمین “
اگر در آن مریضی بمبرد ثواب شهدا را دریابد و اگر صحت یابد گناهان وی آمرزیده گردد.
»» سوره مبارکه حشر ««
هرگاه این سوره قرآن کریم را با خلوص بر بیمار بخوانند انشاءالله شفابخش است. در روایتی از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم آمده است: هنگام قرائت سه ایه آخر سوره حشر دست را بر سر بگذارید و آیات را قرائت نمایید که این دستور جبرییل است از جانب خداوند . و این عمل شفای همه بیماری هاست به جز مرگ.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿١﴾ هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لأوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الأبْصَارِ ﴿٢﴾ وَلَوْلا أَنْ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابُ النَّارِ ﴿٣﴾ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿۴﴾ مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوهَا قَائِمَهً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِیُخْزِیَ الْفَاسِقِینَ ﴿۵﴾ وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلا رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿۶﴾ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الأغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ ﴿٧﴾ لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَیَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿٨﴾ وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالإیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٩﴾ وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿١٠﴾ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لإخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَلا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ﴿١١﴾ لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الأدْبَارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ ﴿١٢﴾ لأنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ ﴿١٣﴾ لا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلا فِی قُرًى مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ ﴿١۴﴾ کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیبًا ذَاقُوا وَبَالَ أَمْرِهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿١۵﴾ کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلإنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ﴿١۶﴾ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ ﴿١٧﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿١٨﴾ وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿١٩﴾ لا یَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّهِ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿٢٠﴾ لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١﴾ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ﴿٢٢﴾ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿٢٣﴾ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَى یُسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿٢۴﴾
- منبع، پورتال آسمونی http://www.asemooni.com/religion/prayer/special-prayer-for-healing-the-patient#ixzz3CzHAxkC9
http://www.motahari.org/books/3/index.htm استاد مطهری و روشن فکران http://www.motahari.org/books/4/index.htm اسلام و مقتضيات زمان جلد اول http://www.motahari.org/books/2/index.htm اخلاق جنسی http://www.motahari.org/books/5/index.htm اسلام و مقتضيات زمان 2 http://www.motahari.org/books/6/index.htm آشنايی با علوم اسلامی جلد اول http://www.motahari.org/books/7/index.htm آشنايی با علوم اسلامی جلد دوم
زندگینامه
استاد شهید -مطهری
شرح مختصر زندگانی مولف شهید
استاد شهید آیت الله مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد.
در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.
در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.
به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.
گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
هو العظیم
شب قدر
بسم الله الرحمن الرحیم v انا انزلناه فی لیلة القدر v و ما ادراک ما لیلة القدر v لیلة القدر خیر من الف شهر v تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر v سلام هی حتی مطلع الفجر
به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه میدانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل میکنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)
در طول سال، ساعات، روزها، شبها و ماهها و اساساً زمانهای متفاوتی وجود دارد. اما در میان همگی این زمانها، بعضی به واسطه عنایت و توجه خداوند و اثراتی که بر این زمانها مقرر شده یا اتفاقاتی که در آنها روی داده یا میدهد، دارای اهمیت، شرافت و عظمت ویژهای هستند. یکی از این زمانها شب قدر است. در آیین اسلام، این شب با ارزشترین و برترین شب در طول سال است. اهمیت این شب تا حدی است که نه تنها آیات مختلفی از سور قرآن کریم درمورد خصوصیات این شب نازل شده، بلکه سورهای مستقل نیز به این نام و در خصوص شب قدر در قرآن کریم وجود دارد.(1)
برای بیان روشنتر اهمیت این شب، میتوان دو دسته آیات قرآنی که درباره این شب نازل شدهاند را در نظر گرفت. دستهای از این آیات به بیان عظمت و شرافت فوقالعاده این شب میپردازند و دسته دیگر بیانگر اثرات این شب هستند.
از دیدگاه قرآن کریم عظمت و شرافت این شب آن قدر والاست که خداوند میگوید: "و تو چه میدانی شب قدر چیست؟"(2) با کمی دقت در آیاتی از قرآن کریم که در آنها نیز این گونه خطاب به کار رفته است، درمییابیم که خداوند هنگام اشاره یا تذکر به امور بسیار پراهمیت به این صورت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد خطاب قرار داده است. به عنوان مثال وقتی صحبت از قیامت و عظمت این روز به میان آمده و آگاهی و جلب توجه مردم به اتفاقات بسیار بزرگ آن روز مورد نظر بوده، از این نوع خطاب استفاده شده است.(3) در آیه شریفه سوره قدر هم اگر خداوند برترین مخلوق خود و آخرین فرستاده خویش را اینگونه مورد خطاب قرار میدهد، به دنبال بیان عظمت فوقالعاده این شب است.
در آیهای دیگر خداوند این شب را از (حدود) سی هزار شب که شب قدری در آنها وجود ندارد، برتر دانسته است.(4) به وضوح این مقایسه و برتری شگفتانگیز، به طور ملموستری عظمت این شب را برایمان روشن میکند.
در دسته دوم از آیات قرآن کریم، خداوند به بیان خصوصیات این شب میپردازد. دارا بودن چنین خصوصیاتی موجب میشود که این شب اثرات خاص و منحصر به فردی را در میان تمامی شبهای سال داشته باشد. به عنوان نمونه این شب شبی «مبارک» خوانده شده است.(5) مبارک به معنای پرخیر و برکت است و به کار بردن این تعبیر در خصوص شب قدر به این مفهوم است که این شب بلند مرتبه، گنجایش و ظرفیت خیر کثیری را دارد. تا حدی که به تصریح آیات قرآن کریم، نزول قرآن در این شب صورت گرفته است.(6)(7) همچنین به سبب خیر و برکت فراوان در این شب رحمت و مغفرت خداوند به سوی بندگان نازل میشود.
از دیگر اثرات مهم شب قدر میتوان به عدم صدور عذاب در این شب و در امان بودن بندگان از عقوبتهای الهی(8)، اشاره کرد. چرا که خداوند صراحتاً سرتاسر این شب، از لحظه آغاز تا سپیده دم آن را سرشار از "سلامت" میخواند.(9)
هر انسان با دقت در عظمت و شرافت اینچنین شبی و تأمل در اثرات آن و وقایعی که در آن اتفاق میافتد، به طور طبیعی به دنبال شناخت بیشتر و آگاهی از جوانب مختلف شب قدر خواهد بود. ما نیز در این مجال کوتاه، برآنیم تا هر چه بیشتر در حد توان ابعاد مختلف این شب را بررسی کنیم. از این رو در ادامه در خصوص معنای قدر، رویدادهایی که در این شب واقع میگردد، زمان وقوع چنین شبی و طریقه بهرهگیری هر چه بیشتر از برکات آن بیشتر تأمل میکنیم.
معنای قدر
اساساً قدر به معنای اندازهگذاری است و ظاهراً منظور قرآن کریم از گذاردن نام قدر بر این شب پرعظمت، تعیین و مشخص کردن جزئیات امور مربوط به تمامی مخلوقات در آن میباشد. به بیان روشنتر در این شب، حوادث و اتفاقات مانند مرگ و زندگی، سعادت و شقاوت، رزق و روزی و ... برای انسانها و حوادث طبیعی جاری شدن سیل، وقوع زمین لرزه و ... در رابطه با سایر کاینات معین و مشخص میگردد.(10) آیه شریفه سوره دخان هم در توصیف شب قدر، این مطلب را تأیید میکند. خداوند متعال در این آیه میفرماید: "در آن شب(11) هر حادثهای که باید واقع شود خصوصیاتش مشخص و معین میشود."(12)
با دانستن عظمت فوق العاده و خیرات و برکات فراوان شب قدر، این سؤال به ذهن خطور میکند که آیا شب قدر یک شب خاصی در طول تاریخ بوده است یا امروزه نیز شب قدری وجود دارد و میتوان از برکات چنین شبی بهرهمند شد و آن را درک نمود؟
بجاست که پاسخ خود را در آیات مختلف قرآن کریم که به بیان ویژگیها و اتفاقات شب قدر اختصاص دارد، جستجو کنیم. با دقت در این آیات درمییابیم هنگامی که قرآن کریم به وقایع شب قدر از جمله نزول ملائک و تقدیر امور در آن شب اشاره میکند، آنها را به صورت افعال مضارع که در زبان عربی نشان دهنده استمرار و تداوم است، بیان مینماید.(13) پس بدین ترتیب مشخص میشود که شب قدر استمرار دارد و محدود به زمانی خاص در گذشته و یا یک شب معین در یک سال به خصوص نیست، بلکه با گذر زمان به طور مستمر تکرار میشود و در عصر حاضر نیز چنین شبی وجود دارد و وقایع گوناگون آن (نظیر نزول ملائک، تقدیر امور و ...) نیز هم اکنون نیز به وقوع میپیوندد. اما با قدری تأمل بیشتر در آیات قرآن کریم جزئیات بیشتری درباره چگونگی این استمرار و بازههای زمانی تکرار این شب به دست میآید. از ظاهر کلام قرآن این گونه استفاده میشود که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد (این مطلب در قسمتهای بعد بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت). پس همانگونه که ماه مبارک رمضان در هر سال وجود دارد و تکرار میشود، شب قدر نیز هر ساله تکرار میگردد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که حتی امروزه و در هر سال نیز بتوان از برکات فراوان و مواهب گوناگون الهی در این شب، به تناسب همت و توجه خویش بهرهمند شد.
در شب قدر چه روی میدهد؟
در گذشته گفتیم که، با مراجعه به آیات قرآن کریم روشن میشود که نه تنها در این شب کلیه امور مربوط به مخلوقات در سال آینده و تا فرارسیدن شب قدر بعد، از جانب خداوند تقدیر میگردد، بلکه ملائکه در این شب به اذن پروردگار، این امور معین و مشخص شده را به صورت فرامین الهی نازل مینمایند.(14)
با کمی جستجو در آیات قرآن کریم که در آنها سخن از نزول ملائک به میان آمده، میتوان نزول ملائک را از نظر هدفی که در نزول خود دنبال میکنند به دو دسته تقسیم کرد. یک دسته از نزول آن است که ملائک نازل میشوند تا امر و فرمانی از فرامین الهی را که به آنها محول میگردد، اجرا نمایند؛ نظیر نزول ملائک به منظور یاری مؤمنان در جنگ بدر و حنین و سایر عرصهها(15)، نزول فرشتگان برای گرفتن جان افراد(16)، و یا نزول ملائک جهت اجرای عذاب الهی نظیر آنچه که در مورد قوم لوط به وقوع پیوست(17) و ...
نوع دیگر نزول فرشتگان الهی، فرود آمدن آنان به منظور ابلاغ و رساندن پیام خداوند است. به وضوح روشن است که هر پیام یک دریافت کننده و مخاطبی دارد که آن پیام برای او فرستاده شده است، در نتیجه در این نوع از نزول سر و کار ملائک از طرفی با فرستنده و از طرفی دیگر با دریافتکننده پیام است، به بیان دیگر ملائک الهی باید پیام خود را پس از آنکه از خداوند دریافت نمودند بر کسی عرضه کنند یا به عبارت دیگر بر مخلوقی از مخلوقات او نازل شوند. نمونهای از این نزول، نزول جبرائیل امین در طول 23 سال بر رسول اکرم میباشد که پیامهای الهی را به طور پیوسته بر آن حضرت نازل مینمود.
حال باید ببینیم که نزول ملائک در شب قدر، جزو کدام یک از دو حالت فوق است. در آیه 4 سوره قدر خداوند از نزول ملائک و فرامین الهی سخن به میان آورده است. در حقیقت با رجوع به این آیه باید ببینیم که این فرامین، دستورات الهی هستند که به ملائک ابلاغ شده و ایشان مأمور به اجرای آنها هستند (نزول نوع اول)، یا نه این فرامین صرفاً به ملائکه ابلاغ شدهاند و ملائک مسؤولیت اجرای آنها را ندارند بلکه مسؤولیت نازل کردن آن و حمل این فرامین را دارند (نزول نوع دوم). خداوند متعال هنگامی که در آیه 4 سوره قدر بحث نزول ملائک را مطرح مینماید، میفرماید که ملائک در این شب تمامی فرامین الهی را نازل میکنند. به عبارت دیگر ملائک در قبال این فرامین مأموریت اجرای آنها را ندارند، بلکه باید آنها را نازل کنند. پس مشخص میگردد که این فرامین که توسط ملائک مورد نزول قرار میگیرند جنبه ابلاغی دارند و نزول ملائک برای اطلاع رسانی و از نوع نزول ابلاغی (نزول نوع دوم) است.(18)
نزول ملائک به کدامین مقصد؟
همانگونه که اشاره شد نزول ملائک در شب قدر به صورت ابلاغی است و در این نزول ملائک حکم قاصدانی را دارند که از جانب خداوند پیامی را برای مخاطبی فرود میآورند. در نتیجه باید مخلوقی وجود داشته باشد که در شب قدر مورد نزول ملائک باشد و فرامین الهی به او ابلاغ شود.
با توجه به نوع نزول ملائک و محتوای پیغامی که به همراه دارند، و در نظر گرفتن این نکته که نزول آنها کاری عبث و بیهوده نیست، میتوان نتیجه گرفت که نزول ملائک بر هر مخلوقی نمیتواند باشد. بلکه باید بر شخصی باشد که تناسب نزول ملائک و دریافت فرمانهای الهی شامل مقدرات موجودات را داشته باشد. به بیان دیگر او باید توانایی درک مجموعهای بسیار بزرگ و عظیم و در عین حال پراهمیت از اطلاعات را دارا باشد. روشن است که نه تنها اشیاء گوناگون و گیاهان و جانوران و حتی مکانهای مقدس قادر به فهم این پیام و شایسته این نزول نیستند، بلکه انسانهای معمولی هم ظرفیت این نزول را ندارند. چرا که موضوع این ابلاغ، مقدرات امور و آن هم مقدرات همه موجودات و از جمله تکتک انسانهاست. مقدرات هر یک از انسانها در یک سال، حجم وسیعی از اطلاعات را تشکیل میدهد که مطلع شدن از آنها در یک شب و به صورت یکباره توسط انسان معمولی امکان پذیر نیست، چه رسد به سرنوشت و مقدرات کلیه مخلوقات عالم.
از سوی دیگر، ملائک در هنگام نزول فرامینی را همراه خود میآورند که در آینده باید به اجرا دربیاید. برای این که ابلاغ این فرامین توسط ملائک امری عبث و بیهوده نباشد، نزول ملائک باید اثر و نتیجه عملی همراه داشته باشد. به عبارت دیگر کسی که مورد نزول ملائک واقع میشود، باید در سیر انجام این فرامین نقش و وظیفهای داشته باشد. حال ما با نگاهی دقیقتر به خود و اطرافیانمان آشکارا مییابیم که نه تنها شأن و تناسب نزول ملائک را نداریم و هیچگاه مورد نزول ملائک قرار نگرفتهایم و نخواهیم گرفت، بلکه هیچگاه نقشی در اجرای این فرامین که در رابطه با مقدرات افراد است هم نخواهیم داشت.
حال که معلوم شد یک انسان عادی محل نزول ملائک واقع نمیشود، میتوان انتظار داشت که افراد مخصوصی وجود داشته باشند که از نقایص و کمبودها و محدودیتهای انسانهای عادی دور باشند و از جانب خداوند ظرفیتها و تواناییهای ویژهای را کسب کرده باشند. در حقیقت خداوند این انسانهای برگزیده را به مقام جانشینی خود بر روی زمین نایل کرده است، و این همان مقام و منزلتی است که قرآن کریم نیز صراحتاً در آیه 30 سوره بقره عدهای را تحت همین عنوان معرفی مینماید و از آنان با عنوان خلیفة الله تعبیر میکند.(19) نماینده خدا بر زمین کسی است که وجودش نمایشگر خداوند است و به اذن خداوند کار خدایی میکند و کارها و آثار خاصی به اراده خداوند توسط او اجرا میشود. نظیر حضرت عیسی (علیه السلام) که به اذن پرودگار مرده را زنده میکرد.(20) به عبارت دیگر خلیفة الله سبب اتصال بین آسمان و زمین است. بر این اساس، مشخص است که خلیفة الله بدان سبب که نماینده خداوند و در ارتباط با او است، لزوماً توانایی درک و دریافت پیامهای الهی را دارد و از سوی دیگر او به اذن و اراده خداوند مأمور به اجرای دستورات خاص الهی است، پس نزول ملائک به چنین شخصی یقیناً اثر عملی به دنبال خواهد داشت.
این افراد چه کسانی هستند؟
آنچه مسلم و مورد اتفاق مسلمانان است، این است که تنها کسی که در صدر اسلام محل نزول ملائک بوده و پیغامهای الهی را دریافت میکرده، وجود مقدس پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و کسی جز ایشان نیز این منصب و مقام را دارا نبود.(21) اما همانطور که در قسمت گذشته گفته شد، نزول ملائک در شب قدر و آوردن تقدیر امور، امری استمراری و کار هر ساله است. بنابراین به دوران حیات نبی اکرم محدود نمیشود و بر طبق آیات قرآن پس از آن حضرت نیز تداوم دارد. لذا پس از رسول خدا فرشتگان الهی باید بر شخصی نازل شوند.
بدیهی است که این شخص باید کسی باشد که بعد از پیامبر به مانند ایشان برای چنین مقام و این چنین مسؤولیتهایی از جانب خداوند انتخاب شده باشد و از ناحیه او قابلیتها و تواناییهای لازم به او عطا شده باشد. طبعاً او ادامهدهنده راه پیامبر و مأمور به وظایف و کارهایی است که مسؤولیت آنها در زمان پیامبر به عهده ایشان بود و باید بعد از ایشان نیز ادامه پیدا کند. به عبارت روشنتر او جانشین پیامبر بعد از ایشان است و گذشته از این بسان پیامبر نماینده خداوند بر زمین و حلقه ارتباط عالم ملک با ملکوت است.
با مراجعه به تاریخ در مییابیم که بعد از پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، تاکنون جز افرادی محدود، کسی ادعایی مبنی بر این که ملائک در شب قدر بر او نازل میشوند، نکرده است. چرا که صحت ادعای مدعی در این زمینه با چند سؤال ساده در مورد اتفاقات آینده و جزئیات آن از سوی مردم همعصر او معلوم میشده است. در این میان، تنها عده ای محدود را میتوان یافت که مدعی این امر هستند. اینان در مقاطع مختلف زندگی خود قاطعانه از این ادعای خود دفاع کردهاند و پاسخگوی پرسش افراد در مورد اخبار و اتفاقات آینده بودهاند. ایشان در لحظه لحظه عمر خود، همانند پیامبر اکرم از چنان علم وسیعی برخوردار بودهاند و از وقایع جهان اطلاع داشتهاند که مردم همعصرشان، به وضوح به مقام علمی آنها پیمیبردند و ایشان را عالمترین شخص میدانستند. با بررسی زندگانی ایشان شواهد بسیاری در تأیید این موضوع میتوان یافت که ذکر آنها خود فرصت دیگری میطلبد.
لازم به ذکر است که اینان همان کسانی هستند که شیعیان به امامت آنها معتقدند؛ جانشینان پیامبر و نمایندگان خداوند بر روی زمین؛ علی و یازده فرزند معصوم از نسل او.
از آنچه گفته شد نتیجه میشود در هر عصری و از جمله در دوران حاضر باید حجت و نمایندهای از جانب خدا بر روی زمین وجود داشته باشد، تا در شب قدر، محل نزول ملائک باشد. بر این اساس شیعیان قائلند که پس از رسول خدا ملائک بر ائمه اطهار که جانشینان به حق آن بزرگوار و خلفای الهی بر روی زمین بودند، نازل میشدند و در عصر حاضر نیز هر ساله در شب قدر، فرشتگان الهی بر وجود امام عصر، امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نازل میشوند.
شب قدر کدام یک از شبهای سال است؟
با در نظر گرفتن دو آیه از قرآن کریم و دقت در آنها و با استفاده از احادیث نبوی و کلام ائمه اطهار میتوان دریافت که یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان قرار دارد. چرا که خداوند در آیه 185 سوره بقره، ماه رمضان را ماهی معرفی میکند که قرآن در آن نازل شده است.(22) و در آیه آغازین سوره قدر نیز شب قدر را شبی میداند که قرآن در آن نازل گشته است.(23) پس به خوبی میتوان نتیجه گرفت که شب قدر در ماه مبارک رمضان قرار دارد و قرآن در این شب و در نتیجه در ماه رمضان نازل شده است. روایات رسیده از پیامبر اکرم و اهل بیت نیز این مطلب را تأیید مینماید. نهایتاً آنچه ما میتوانیم از قرآن کریم در تعیین زمان این شب بفهمیم، محدود به وقوع یک چنین شبی در ماه مبارک رمضان است. اما روایات رسیده از معصومین در تفسیر قرآن وضعیت را روشنتر میکند. در این روایات به شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان اشاره شده است و شب بیست و سوم از بقیه محتملتر شمرده شده است.
چه باید کرد؟
در قسمتهای پیشین اشاره شد که طبق آیهای از قرآن کریم شب قدر از هزار ماه که در آن شب قدری وجود ندارد، برتر و بالاتر است.(24) ائمه اطهار (علیهم السلام) در مقام تفسیر و تبیین آیات قرآن، دلیل این برتری حیران کننده را، برتری عبادت و انجام عمل صالح برای بندگان در این شب دانستهاند.(25)
اگر لحظهای درنگ کنیم و کمی با خود بیاندیشیم خواهیم دید که در میان 365 شب سال تنها شبی از شبهاست که این چنین مورد عنایت و توجه قرار گرفته و چنان اثراتی بر آن مترتب شده است. بنابراین با اندکی تأمل به این نتیجه خواهیم رسید که باید این فرصت را غنیمت شمرد چرا که در این شب پرخیر و برکت فرصتی بسیار استثنایی آن هم در ماه میهمانی خدا برای ما فراهم شده است که میتوانیم با توجه و همتی که به کار میبندیم بهره بسیار زیادی از آن ببریم.
با رجوع به بیانات ائمه اطهار میتوان از اعمال و عباداتی که مورد توصیه قرارگرفتهاند، با خبر شد. از جمله این اعمال میتوان به احیاء این شب و تفکر و تحصیل علم در باب مسایلی که انسان را به خدا نزدیکتر میگرداند اشاره کرد. مثلاً مناسب است در این شب مقداری با خود خلوت کنیم، عملکرد سال گذشته خود را مرور کنیم. اعمال و رفتار خود را در این سال زیر ذرهبین قرار دهیم و ببینیم در سال گذشته کجا بوده و اکنون به کجا رسیدهایم؟
با پرداختن به این افکار میتوانیم مقدمه استفاده بیشتر از این شب را مهیا کنیم. از خداوند تقدیر بهتری را در سال آینده طلب کنیم. از او بخواهیم که ما را در پیمودن مسیری که مورد پسند اوست کمک کند. همچنین از او که وعده آمرزش در این ماه و به خصوص در این شب به ما داده است در مورد کوتاهیهای خود طلب مغفرت و آمرزش کنیم و تصمیم بگیریم او را بیش از پیش اطاعت کنیم.
همچنین زنده نگه داشتن یاد خداوند در دل، دستگیری از محرومان و مظلومان و دعای خیر برای سایرین نیز از جمله اعمال سفارش شده هستند.(26)
بدین ترتیب است که هر انسان آگاه و بیدار دل در حدی که در توان و شایسته اوست، میتواند هر چه بیشتر خود را مشمول عنایت و توجه خداوند قرار دهد. به این امید که بتوانیم از این فرصت استثنایی و خیرات بیمنتهای این شب بهره و استفادهای شایان ببریم.
اگر بخواهیم به شناختی مبتنی بر حقیقت نسبت به شیعه دست پیدا کنیم، پیش از هر چیز لازم و واجب است تا اسلام را نيکو بشناسیم و سپس تشیع را بر اساس آن تعریف نماییم. اسلام، ایمان داشتن به الوهیت، وحدانیت و ربوبیت ذات مقدس خداوند و سپس بر مبنای این اعتقاد، ایمان داشتن به تمامی رسولان تا خاتمشان (پیامبر اسلام، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)) و ایمان داشتن به احکام اسلام (که بر آمده از سنت پیامبر است) و ایمان و تصدیق قرآن (کتاب آسمانی مسلمانان) و همچنین عقیده داشتن به معاد، حساب، ثواب و عقاب روز قیامت میباشد و تشیع آنست که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مصدر دریافت عقاید و معارف و احکام اسلام، اهل بیت آن حضرت هستند. شیعه کسی است که در تمام امور چه با زبان و چه با عمل، مطیع و فرمانبردار معصومین (نبی اکرم و اهل بیت (علیهم السلام)) باشد و به فرمان عقل و فطرت الهی خویش، پا جای پای آنها بگذارد.
چون به قاموس شیعه مینگریم، درمییابیم که در دیدگاه آنها شیعه واقعی کسی است که در همه کارها از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به دنبال ایشان از امیر المؤمنین، علی (علیه السلام) و سایر ائمه، پیروی نماید که به حق، یک نور واحد و پیروان صدیق پیامبرند و همانند نفس شریف ایشان از هرگونه خطا و اشتباه مصونند.
شیعه در لغت به معنی پیرو میباشد و چون اولین امام و مقتدای شیعیان پس از نبی گرامی اسلام، امیر المؤمنین، علی (علیه السلام) میباشد، لذا این گروه را به آن بزرگوار منتسب مینمایند و در تمامی جهان با نام شیعه علی (علیه السلام) به معنای پیرو علی (علیه السلام)، شیعیان را میشناسند. اما به راستی ریشه این اعتقاد و این طرز تفکر در کجاست و در کدامین صفحه تاریخ، اولین اثر آن به چشم میخورد؟
از لحاظ شریعت از همان اوان ظهور و بعثت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت در مواقف مختلف، از یوم الانذار و دعوت خویشاوندان نزدیک خود به اسلام گرفته تا غدیر و اعلان ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در محل غدیر خم، بارها و بارها مردم را به رجوع به اهل بیت دعوت نمود و ولایت و جانشینی آنها را پس از خود و از جانب خداوند ابلاغ فرمود. حتی بنا بر سخنان اهل تسنن اولین شخصی که واژه شیعه را به کاربرد، شخص رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در موارد متعدد این کلمه را در مورد پیروان امیر المؤمنین (علیه السلام) استفاده نمود که ذکر چند مورد از آنها مفید فایده است(1):
جابر ابن عبدالله انصاری - یار و صحابی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) - گوید: "در خدمت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که امیر المؤمنین (علیه السلام) وارد شد. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: "قسم به کسی که جانم در دست اوست، این فرد و شیعیانش (پیروانش)، در روز قیامت رستگارانند."(2) و (3) سپس آیه 7 سوره بینه نازل شد."
ام سلمه - همسر پیامبر - نقل میکند که نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:"ای علی، تو و اصحابت در بهشتید، تو و شیعیانت در بهشتید."(4) و (5)
حال، انصاف را در مورد افرادی که شیعه و اختصاص آن به پیروان امیر المؤمنین (عليه السلام) را، در زمان عثمان (خلیفه سوم اهل تسنن) میدانند و یا آنرا، ساخته دست ایرانیان میپندارند، قاضی قرار میدهیم. از آنچه که ذکر شد و روایتی منتسب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود امت من به 73 فرقه تقسیم میشوند و تنها 1 فرقه بر حقند (این روایت مورد اتفاق فرق اسلامی است)، نتیجه میشود که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش، واقف به اختلاف امت بعد از خویش بوده است و هماره سعی بر آن داشته تا مشخصات صراط مستقیم و راه صحیح و ویژگیهای آن را تبیین نماید تا حقجویان و واقعنگران، حتی اگر قرنها بعد، دیده خود را به روی سیره و سنّت او گشودند، بتوانند متمسک به ریسمانی محکم گردند و بر صراط مستقیم حق قدم گذارند.
عدهای دیگر از کینهتوزان و یا غافلان، تشیع را زاییده اوهام عبدالله بن سبای یهودی میدانند که نه تنها بنابر دلایل ذکر گردیده، انتساب بنیانگذاری تشیع به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به امر الهی (چرا که طبق نص صریح قرآن، آن حضرت از جانب خود، چیزی نمیگوید)، روشن گردید؛ بلکه در جواب این عده میتوان گفت که اگر به قول شما تشیع دستپرورده این یهودیزاده به اسلام گرویده باشد، پس چرا در این مکتب، از او نه تنها به خوبی یاد نمیشود بلکه در برخی کتب روایی شیعی، او ملعون و مغضوب حق ذکر گردیده و حتی برخی از علمای شیعی جعلی بودن و عدم وجود خارجی او را با براهین قطعی اثبات نمودهاند؟
ما شیعیان همواره و در تمامی مراحل از درگاه خداوند مسألت داریم که حق را فرارویمان قرار دهد و ما را از دام تعصبات کورکورانه محفوظ بدارد و چراغ عقل را روشنیبخشمان نماید.
خلاصه
کتاب روزشمار تشکیل سقیفه تا شهادت بانوی دو عالم سلام الله علیها تقویم حوادث مربوط به اوایل سال 11 هجری قمری یعنی آخرین ماههای حضور پیامبر صلّی الله علیه و آله و همچنین حوادث پس از رحلت آن حضرت تا شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را ورق می زند. بطوریکه وقایع سقیفه از چند روز قبل از شکل گیری آن تا نزدیک به سه ماه پس از آن –و بطور مشخص تا هنگام شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها- در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده کتاب، حوادث هر روز را با نظم آفرینی بصورت یک سیر تقویمی و روزانه نگارش نموده و اساسا بدنبال ریشه یابی علل حوادث و شناسایی اثرات آن نیست و فقط روایتگر روزهای غم انگیزی است که بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذشت و باعث سوگواری و تنهایی امیرالمومنین علیه السلام شد.
دانلود کتاب از آدرس زیر:
http://p30up.ir/images/tk60p6jmrufz22mxjql3.pdf
رحلت تا شهادت
آخرین جلوه فاطمی
صدیقه طاهره سلام الله علیها با بدنی رنجور وارد مسجد می شود و چون شمشیرهای برهنه را بالای سر امیرمومنان علیه السلام مشاهده می کنند، به تلخی ندا می دهند:
«ای ابوبکر! چه زود بر اهل بیت خدا نیرنگ بستی. به خدا قسم! بر سر قبر پدرم می روم و در خلوت آن جا موی پریشان می کنم و شکایت به درگاه الهی می برم.»
ابوبکر که به اهداف خود دست یافته است، به همان بیعت اکتفا کرده و دستور می دهد تا مهاجمان، امیرمومنان علیه السلام را رها سازند.
آن بانوی بهشتی با قلبی اندوهگین و بدنی پر از جراحت، به خانه برمی گردند. اینک مسجدالنبی آخرین گامهای سرور زنان اهل بهشت را بر صحن خویش لمس می کند. حضرت صدیقه سلام الله علیها از این پس همنشین بستر بیماری است. سلمان می گوید:
« آن بانوی الهی در پس این وقایع پیوسته همنشین بستر بودند تا به سبب آن جراحات، شهید گشتند.»
گویا در پی این ماجراست که حضرت، دیگر توان خروج از منزل و رفتن به «بیت الاحزان» را نیز ندارند.
(صفحه 106/آخرین جلوه فاطمی)